یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید

ساخت وبلاگ
1. زندگی برای من درست شبیه به خرید کردن از تره بار است. خوب یا بد، خوشی و ناخوشی، تلخی‎ها و شیرینی‎هایش درهم است. یکهو تمامشان یک جا نصیبم می‌شود. چشم باز می‌کنم خودم را سرگردان وسط بی‎راهه‌ها پیدا می‌کنم درحالی که اشک امان چشم‎هایم را بریده قاه قاه می‌زنم زیر خنده. و این حقیقت زندگی برای من است. -دوست نازک غمگینم برای دوست بیخیال دیگرم آن شعر "طفلی به نام شادی دیریست گم شده است" شفیعی کدکنی را خوانده. دوست بیخیالم که شعر و شاعر شناس نیست، رو کرده سمت دوست نازک غمگینم و گفته: «مال تو گم نشده! شادی اصلا از اولم وجود نداشته!» از بعد شنیدن این دیالوگ کوتاه دائم از خودم می‌پرسم برای تو چه؟ برای ت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : آنچه,گذشت, نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 42 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 17:13

به خودم حق میدم عصبانی باشم. که به در و دیوار مشت بکوبم و به هرآنچیزی که اسمش رو گذاشتن چرخش روزگار فحش بدم. که بغض گلوم رو خفت کنه و از گریه نفسم بالا نیاد. که از آدم‌ها متنفر باشم و خط اهمیت داشتنشون برام کم‌رنگ و کم‌رنگتر بشه. اما با همه‌ی این حرف‌ها، حالا که درست روی غلتک ناکامی‌ها افتادم، هر بی یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 8:54

این عکس رو که دیدم با خودم گفتم اقا چرا این دستمال رو بر نداشتی:))))، بعد به این نتیجه رسیدم خیلی رئال تر و واقعی جریان زندگی رو نشون میده اصن^ـ^ عالی

یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 8:54

مانع نافرمانی‌هایت از خطوط قرمز روزمره‌گی نباش. تناقض‌های روانی درونی‌ات را به رسمیت بشناس و به نشانه‌ی «بذار الان حالی‌ات میکنم کی‌ اینجا رئیسه!» یقیه‌ایشان را بگیر و با نواختن سازهای مختلف و مخالف -میانه‌ی میادین گداخته‌ی زندگی- برقصانشان.

یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 69 تاريخ : جمعه 6 مرداد 1396 ساعت: 15:42

نه امدادهای غیبی روزنه‌های کوچک‌ امید بر پوسته‌ی پوسیده‌ی زندگی، نه دانه‌های نوْ جوانه زده‌ی انگیزه، نه حتی نیروی عشق و علاقه به فریادت می‌رسند و نه هیچ‌چیز دیگری. یک روزهایی فقط فکر کردن تمام وقت به خُنکای سایه‌ی مرگ است که زنده و سرپا نگهت می‌دارد. مرگ.

.

یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 28 تاريخ : جمعه 6 مرداد 1396 ساعت: 15:42

شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۵۳ ق.ظ متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافت ۹ یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 55 تاريخ : جمعه 6 مرداد 1396 ساعت: 15:42

حالا نظر شما گرامی و محترم. ولی شاید براتون جالب باشه من درمجموع بیشتر از ده بار نوشته‌های شخصی به اسم آلما توکل رو نخوندم، توی هیچ شبکه‌ی اجتماعی دیگه‌ای هم دنبالشون نمی‌کنم و چیزی در حدود هفتاد درصد مواقع با شیوه‌ی فمنیستی ایشون -به خصوص در مواجهه با اون فرد بیشعوری که همه به اسم ویارتکلم می‌شناس یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 62 تاريخ : جمعه 6 مرداد 1396 ساعت: 15:42

کسی چه خبر دارد؛ شاید پشت بند این سیاهی باید روشنایی دیگری آغاز شود. زندگی دوباره‌ای آوار شود، رنج دوباره‌ای عارض شود تا فرو رفتن دوباره در تاریکی. آن‌جا که کسی خبر ندارد پشت بند سیاهی روشنایی آغاز می‌شود یا نه، زندگی دوباره‌ای آوار می‌شود یا نه، رنج دوباره‌ای عارض می‌شود یا نه، تا فرو رفتن دوباره یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 19:05

بعضی‌ لحظات هست که انگار اتفاقات جاری از کف کتاب‌های قصه به رگ‌های زندگی‌ات تزریق شده‌‌اند. خشمگین است و در عین همان حال بهم زنی فراوانش به غایت خنده‌دار. حبس شدن هفده ساعته وسط یک دعوای نسبتا خانوادگی -بله عزیزانم طلاقی که مانع از نبش قبر گذشته نشود به درد جرز دیوار هم نمی‌خورد- در کمد دیواری خالی یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 32 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 14:22

زندگی بعد از پذیرش همگانی بودن رنج در میان بشر، یک مرحله‌ی کثافتی دارد به اسم جنگ و صلح با خویشتن. درست وقتی که فکر می‌کنی همه چیز خوب و بروفق مراد است، یک جبهه‌ از بادهای شرقی یواش یواش روی نوک پاها از راه می‌رسد، سایه‌ی سیاه شنل بیهودگی را بر سرت می‌کشد. یکباره خستگی به شانه‌هایت می‌ماسد. انگار ک یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید...ادامه مطلب
ما را در سایت یا تن رسد به جانا یا جان ز تن در آید دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : emydeliriums7 بازدید : 35 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 14:22